شعر ویرانگری / آغاز میشود از سکانسی که....

ساخت وبلاگ

آغاز میشود
از سکانسی که پلکها
آرام آرام پرده 
بالا میبرند،
روز

جان میگیری
لابه لای عطر چای 
و بوی هیزمهای برافروخته
در دل صحرا

قلاب میگیری
بالا میروم از
مرتع احساست 
ناباورانه خود را
در حلقه ی دخترکان لپ گلی
و غرق در رنگهای چین چین دامنها می یابم

نگاه سوگلی نوازت
از زیر درختی در چراگاه حیرت
پروانه ها را
مجاب میکند
تا دوان دوان
دلبری را
در حواس پرت شده از
گوسفندانت
روی سپیدی ساق هایم بنشانم

غروب
که میشود
دور میشوی در آوای زنگوله ها
سمت فانوس ها
و دست تکان میدهی

صدا میزنم
از کدام آبادی هستی
فریاد میزنی 
آبادی من در ویرانگری توست
کمی پایینتر از زمینهای کدخدا

شما می توانید این شعر را به صورت سند PDF دریافت نمایید.

دریافت
عنوان: ویرانگری
حجم: 394 کیلوبایت
توضیحات: شعر ویرانگری از ستاره فرخی نژاد

ثبت نظر

شعر روزگار / خدایا عاشقش کن تا بفهمد روزگارم را...
ما را در سایت شعر روزگار / خدایا عاشقش کن تا بفهمد روزگارم را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bapp-shaere3 بازدید : 254 تاريخ : يکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت: 5:18