شعر اجتماعی درد / درد جان دارد خودم دیدم جان دارد

ساخت وبلاگ

درد جان دارد
خودم دیدم 
 جان دارد

گاه در
قرصهای بی درمانی 
در صعب العلاجی مزمن
بلعیده می شود

گاه در پاره گی
لباسهای کودکی ژنده پوش
از تیر چراغ برق بالا میرود
و گنجشکها را فراری میدهد

درد جان دارد
خودم دیدم
از گرده های کارگرِ 
نشسته بر میدان
بالا میرود
تا یکی پیدا شود
به بیگاری اش بگیرد

گاه 
سوار بر دوش زنی تنها
از آنسوی خیابان
کشان کشان
به آدرسی در نا کجا آباد
ملحق میشود

درد جان دارد
پرواز میکند
در بالهای پر حسرتِ
مرغان مهاجر 
وقتی تالاب می خشکد

درد انتظار می کشد
در
خیره ی زنی
که پس نمیدهد
دریا
جنازه ی نان آورش را


درد گاهی 
استخوان میشود 
با پلاکی
از چشم به راهی ِ
مادری رنجور
در تابوت خالی


باورت می شود
درد 
جنگ می شود
خمپاره می خورد
خون می ریزد
بغض میکند
یتیم می شود 
و حتی میمیرد

درد......

شما می توانید این شعر را به صورت سند PDF دریافت نمایید.

دریافت
عنوان: درد
حجم: 405 کیلوبایت
توضیحات: شعر درد از ستاره فرخی نژاد

ثبت نظر

به اشتراک بگذارید.

اگر مشکلی در سایت به وجود آمده است یا اگر در محتوای این شعر مشکلی به وجود آمده است کد (124) همراه با موضوع را به سامانه پیامکی به شماره ی 50005763571 پیامک بفرمایید.

با فرستادن عدد 1 به سامانه ی پیامکی 50005763571 می توانید در سامانه ی پیامکی ما عضو بشوید.

۹۶/۰۳/۰۸ موافقین۰ مخالفین۰

ستاره فرخی نژاد

شعر روزگار / خدایا عاشقش کن تا بفهمد روزگارم را...
ما را در سایت شعر روزگار / خدایا عاشقش کن تا بفهمد روزگارم را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bapp-shaere3 بازدید : 505 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 2:26